با سلام
من وهمسرم حدود یکسال است که عقد کردیم.قبل ازازدواج بسیار هم دیگر رادوست داشتیم واو همکلاسی من بود.البته هیچگونه دوستی واشنایی وجود نداشت و اوبه خواستگاری امد.او واقعا مرد خوبی است.عصبی نمیشود.غر نمیزند.برای من هرچیزی که در توانش باشه انجام میده
ولی خیلی وقته بهم محبت روحی نمیکنه ومیگه عادت کردم.او از وقتی نامزد کردیم به من گفت رفیقم باش
ومثل یک خانوم برروز باش
خیلی کمکم کرد ولی هنوز ناراضی هست ومیگه تواصلا منو درک نمیکنی اینقدر زندگیم سرد وبی روحه که تنها راه باقی مونده احساس میکنم جدایی هست.هیچ هیچ چیز دوست داشتنی نمیبینم تواین زندگی .چجوری درکش کنم؟؟
کمکمممم کنید